دیمآ سآن

جایی که کلمآت کم می آورند و وآژه هآ بی معنآ میشوند...!

151

پنجشنبه ۱۴۰۱/۰۶/۳۱، 0:54

یکی بهم گفته بود به طرز مرموزی دارک ولی دلگرم کننده ام...

و همینطور اشاره کرد به آیاتی که توی وبلاگم میزاشتم ... فرمودن که این آیات حالشو خوب میکرد ... ( سوره ی طه و ان یکاد... و .... )

همینطور به بسم الله بالای وبم اشاره کرد:)🤍

خواستم بگم منم هر وقت میخونمشون حالم بهتر میشه و لبخند رو لبم میاد :)🤍

حالا ؛

(قالَ لا تَخافا ۖ إِنَّني مَعَكُما أَسمَعُ وَأَرىٰ )

+تصمیم گرفتم دوباره این آیه رو سنجاق کنم:)

++خیلی خوبه که به جزئیات اینجا توجه دارید و خیلی خوشحالم که از هر قسمتش حس خوب و دلگرم کننده میگیرید🤍

person دیمآ

150

پنجشنبه ۱۴۰۱/۰۶/۳۱، 0:40

خدایا ممنون که هستی :)🤍

person دیمآ

148

یکشنبه ۱۴۰۱/۰۶/۲۷، 23:33

اش : من همیشه به بدترین سناریو فکر میکنم. خیلی وقته که اینجوری ام . از سرم نمیوفته . بخاطر همینه که هنوز زنده ام. همیشه به چند قدم جلوتر فکر میکنم. نمیتونم آروم بگیرم... برای همینه که به بدترین وضعیت فکر میکنم... شاید بخاطر ترسم باشه...

-banan fish

person دیمآ

147 | Cyberpunk: Edgerunners

یکشنبه ۱۴۰۱/۰۶/۲۷، 23:20

از هم دیگه محافظت کردن ؟ از رویای همدیگه محافظت کردن ؟ توی سکوت مراقب هم بودن ؟

چیزای خوب رو دم ِ آخری نگین خلاصه ... :) اینقدر توی سکوت سعی نکنین اهمیت بدین... گاهی واقعا لازمه که به زبون بیارینش...

( ببخشید که نتونستم باهات بیام به مـاه ... )

Feel the rythm of the streets
Neon lights and neon dreams
Bloody fists they feel no pain
When there’s so much more to gain
Hunting season if you will
Tell me where you'd rather be
I can hardly see the moon
Hope we'll get there pretty soon


Trying so hard to release
You're out of the misery
Hold on to your wishes
If you can't hold on to me

Forgive me for letting you down
Forgive me for letting you down again
I guess I'm not strong enough
Right now

They will finally feel the flames
Flames that run down through my veins
I will make the city burn
We're not planning to return

Trying so hard to be free
To make you see what I see
Hold on to your wishes
If you can't hold on to me


Forgive me for letting you down
Forgive me for letting you down again
I guess I'm not strong enough
Right now
Forgive me for letting you down
Forgive me for letting you down again
I guess I'm not strong enough
Right now

Oh, my love, love, love
Oh, let you down
Oh, let you down
Let you down
Oh, let you down

cy1_a234.png

person دیمآ

146

یکشنبه ۱۴۰۱/۰۶/۲۷، 18:7

بنانافیش تمام. ولی چرا آخه اونجور باید تمام میشد؟! فکر کنم نویسنده اش یا مانگاکاش یه نسبتی با آیساما داره.

آره اش... نقطه ضعفت ایجی بود ... جلوی ایجی و هرچیزی که مربوط به اون بود گاردت رو پایین میووردی... و همین کارت رو ساخت...

در کل انیمه خوبی بود تو ژانر درام و جنایی :)

اش واقعا کرکتر منحصر بفردی بود که با ایجی فقط تکمیل میشد... نمیدونم چرا اینقدر ازون قاطعیتش برای دوستاش خوشم اومد :") دوستیشون خیلی دوست داشتنی بود برام :) . اینکه همیشه یکی باشه کنارت و قضاوتت نکنه ، عمیق تورو بفهمه و در ازای اینکه حواسش بهت هست ازت توقعی نداشته باشه... اش واقعا به همچین رفیقی نیاز داشت اونم وقتی این قدر آسیب خورده بود ...

person دیمآ

145

یکشنبه ۱۴۰۱/۰۶/۲۷، 12:24

ولی اینکه میگن ( میگین ) ، جلوی من میتونین خودتون باشین خیلی برام قشنگ و لذت بخشه :)

person دیمآ

144

شنبه ۱۴۰۱/۰۶/۲۶، 23:54

حقگویی در این عکس دیده میشود :

360inxj_y4e7.png

person دیمآ

143

شنبه ۱۴۰۱/۰۶/۲۶، 23:20

اسپویل بنانافیش*

( بالاخره یکی هست ... یکی هست که حواسش به من باشه بدون اینکه چیزی از من بخواد ... )

فقط اونجا که به اش گفتن یه گلوله تو مغزت خالی کن تا ایجی رو نکشیم و اون بدون معطلی ماشه رو فشار داد ولی اسلحه خالی بود. تازه دنبال گلوله هم میگشت...

حقیقتا یه رفیق مثل اش میخوام :)

person دیمآ

142

شنبه ۱۴۰۱/۰۶/۲۶، 21:14

+یکی بهم گفت که پیچیده توضیح میدم و حرف میزنم.

-راست میگفته ، علاوه براون چون به چیزای مختلفی فکر میکنی و هرچیزیو به چیز دیگه ای ربط میدی ، توی حرف زدنت هم تاثیر میزاره.یعنی یهو از یه مسئله ای میرسی به یه مسئله ی دیگه و خب توی ذهن تو اونا بهم ربط دارن ولی مخاطبت بی خبره و باید سعی کنه ربطشونو پیدا کنه .

این قشنگ ترین و دقیق ترین توصیف بود... حیف بود ثبتش نکنم :)

person دیمآ

141

شنبه ۱۴۰۱/۰۶/۲۶، 12:43

میدونی من همیشه یجایی وسط ایستاده بودم. وقتی میدیدم مردم چند دسته میشن ، و این من بودم که تو هیچ کودومشون جایی نداشتم ، همیشه بواسطه خاکستری دیدن مسائل نتونستم چیزیو قبول کنم . این یک خوبی ای داشت اونم این بود که راحت تر میدیدم که هر کودوم تا چه حد پیش میرن ، این باعث میشد از آدمها و بشریت بطور کل ناامید بشم .

person دیمآ

140

جمعه ۱۴۰۱/۰۶/۲۵، 17:29

آره خلاصه همین که این گفته

person دیمآ

139

جمعه ۱۴۰۱/۰۶/۲۵، 17:11

ایجی : حرفام ممکنه الان معنی نداشته باشه ، ولی فقط یک چیزی یادت بمونه ، حتی اگه کل دنیا باهات در بیوفتن من طرف توئم همیشه... همیشه کنارت خواهم موند.

-banana fish

bfish2_vex2.png

bfish3_cdru.png

bfish4_ssen.png

person دیمآ

138

پنجشنبه ۱۴۰۱/۰۶/۲۴، 15:42

They say I'm crazy
But the whole world has gone mad
They think I'm dangerous
I might agree with that

When everything I touch will break
Loving you is my escape
So come on give me what I crave
I want it
I want it
Do you want it?

I scare myself
With the way that I need you
There's no one else
Tell me that you can feel it too
I'd crawl through hell
If it meant that I could keep you
I scare myself
I come unraveled

When you whisper my name
My head is spinning
You make me feel insane

The moment that our skin collides
There's nothing left for me to hide
I have finally learned to fly
And I want it
I want it
Do you want it?

I scare myself
With the way that I need you
There's no one else
Tell me that you can feel it too
I'd crawl through hell
If it meant that I could keep you
I scare myself

When everything I touch will break
Loving you is my escape
So come on give me what I crave
I want it
I want it
Do you want it?

I scare myself
With the way that I need you
There's no one else
Tell me that you can feel it too
I'd crawl through hell
If it meant that I could keep you
I scare myself

I scare myself...

-I scare myself-

person دیمآ

137

پنجشنبه ۱۴۰۱/۰۶/۲۴، 14:36

مدت ها بود داشتم فکر میکردم چجور سر صحبت رو با دوستم (istp) باز کنم و حالشو بپرسم،

و وقتی هم که اولین تلاشمو کردم بطور کل یادم رفت که پیام دادم و با تاخیر بسیار جواب دادم.🤦🏻‍♀️💆🏻‍♀️

بنده خدا خودش اول پیگیر شده بود و پیام داده بود بهم ( از بچه های دوره راهنماییم )،حالا جفتمون اغلب میمونیم چطور اصلا روی صحبت رو باز کنیم.

person دیمآ

136

پنجشنبه ۱۴۰۱/۰۶/۲۴، 9:57

نمیدونم چرا engage kiss هرچی جلوتر میرفت ، قشنگ اعصاب و احساساتمو به بازی میگرفت . کلا یکسریا دوست دارن یچیزاییو به کرکترا بدن و بعد تو اوج ازشون بگیرنش.

با اینکه از اخلاق و شخصیت کیسارا خوشم اومد ( و صد البته یه نمه یاندره بود ) ولی نوع لباس پوشیدن آیانو بیشتر مورد پسندم بود.

پسره هم که کلا ... خُله :/ . کی آخه واسه یه احتمال میاد از خاطراتش دست میکشه ؟ اصلا گور بابای خاطرات ، از آدمی که دوسش داری هم دست میکشی؟! تا بتونی که یه هدفی که صرفا احتماله رو دنبال کنی؟ اصلا اینو نمیگن پافشاری برا هدف. این حماقت محض بود . دیدم که آخرشم اصلا یادش نمیومد برای چی میجنگیده . چقدر تو کول و باحالی ولی اصلا از طرز فکرت خوشم نیومد.

کلا ایده داستانش هم منو یاد guilty crown انداخت...

person دیمآ

135

چهارشنبه ۱۴۰۱/۰۶/۲۳، 12:24

من خیلی وقت ها تلاش کردم که خودم رو به آدمهای اشتباهی نشون بدم ؛ ....

پ.ن :

از تقلاها خسته ام ،...

person دیمآ

134

سه شنبه ۱۴۰۱/۰۶/۲۲، 17:16

منو ساخته :

دوسش دارم :")

در کل زیباست و دوست داشتنی:)

person دیمآ

133

دوشنبه ۱۴۰۱/۰۶/۲۱، 10:32

پرنده ای که روی درخت نشسته، هرگز از شکستن شاخه نمی ترسه، چون اعتمادش به شاخه نیست بلکه به بال های خودشه. همیشه خودت رو باور داشته باش.🕊

پ.ن : احسن الحال تویی ،حال کسی رابه کن...🌊

person دیمآ

132

دوشنبه ۱۴۰۱/۰۶/۲۱، 9:47

They say she's too hot they say she's too cold
Where she came from nobody really knows
They say she looks young but say she acts old
From everything I've heard she gets out of control
And all the boys say she was sent from the heavens
But I'm not too sure that this girl is a blessing
She's got the devils eyes and they'll cut you like a weapon
She's stuck in my mind like a bad obsession

...And they say that she's not easy no she's really complicated

person دیمآ

131

یکشنبه ۱۴۰۱/۰۶/۲۰، 14:11

دیدن دنیا از دید یک آدم دیگه کار هرکسی نیست و هرکسی جرئت اینو هم نداره بخاطرش سعی کنه ...

person دیمآ

130

یکشنبه ۱۴۰۱/۰۶/۲۰، 13:47

ما بسته به میزان درکمان، پدیده های اطرافمان را می بینیم. اگر تصورات تان محدود به فرهنگ خاصی باشد، باید بدانید که زندگی تان، ثمره ی قابل توجهی نخواهد داشت.
ممکن است در حین این مشاهده ها، با دیگر نمونه های فرهنگی هم آشنا شوید. این نوع تقابل، معمولاً منجر به ایجاد تضاد می شود. کسی که از زمینهی دوگانگی عبور کرده، قطعاً وارد قلمروی فضیلت می شود: منظور از قلمروی فضیلت، کشف خود جهانی و فهم ناب زندگانی است. من از این بابت، خیلی خوشحال هستم. در ابتدا، شما در قلمروی ذهن به سر می بردید و حتی شاید یک نفر بگوید که ذهن شما کیهانی بوده، اما باید بدانید که این پادشاهی هم به ذهنمان وابسته است. اما فهم و آگاهی، فراتر از تمام دسته بندیها و ویژگیهای مادی است. درواقع می توان گفت که آگاهی، سرمنشأ تمام ویژگی هاست.


موجی
وسیع تر از آسمان عظیم تر از فضا

person دیمآ

129 | Devil On My Shoulder

یکشنبه ۱۴۰۱/۰۶/۲۰، 11:24

Beautiful silence
Beautiful pain
We're only human
We're meant to dream

Lost in a life
Full of mistakes
We do what feels right
Then fall with no grace

Chased by the sun
Escaping flatlines
Dreams are a curse
Wake up you're alive

Oh slowly fading from the misery
I've accepted who I'm supposed to be
I've accepted who I'm supposed to see
Lady in the mirror
Oh everyday I'm getting a bit older
And every time I break I get stronger
Everyday it's getting a bit colder
When I grow closer
To the devil on my shoulder
To the devil on my shoulder

××

Beautiful silence
Beautiful pain
Beautiful people
But we're all stained

Lost in a life
Full of mistakes
We do what feels right
Then we fall with no grace

I'mma sinner
I'mma tainted saint
I'mma savior
It's all the same

Chased by the sun
Escaping flatlines
Dreams are a curse
Wake up you're alive

Oh slowly fading from the misery
I've accepted who I'm supposed to be
I've accepted who I'm supposed to see
Lady in the mirror
Oh everyday I'm getting a bit older
And every time I break I get stronger
Everyday it's getting a bit colder
When I grow closer
To the devil on my shoulder
To the devil on my shoulder

We're all broken, it's fate
It's the way that we're made
All the pieces are there
They just aren't in there place
So I struggle to stand
But don't ask for a hand
My pride tells me no
You're better alone
I'm uncomfortably numb
As I stuff what I've found
And I start to shut down
Freeze in front of a crowd
It's what I don't say
I don't love I don't hate
Closing my mouth and turning my face
But it's no way to live to have nothing to give
Consuming the doubt
Not letting them in
But I'm not here to win
To survive but I'm already dead
So I picked up my head
I picked up my head
I picked up my head

Oh everyday I'm getting a bit older
Everyday it's getting a bit colder
Oh everyday I'm getting a bit older
Everyday it's getting a bit colder
When I grow closer
To the devil on my shoulder
To the devil on my shoulder

person دیمآ

128 | the ravenstag

یکشنبه ۱۴۰۱/۰۶/۲۰، 11:20

blue as night, the ravenstag was flying
as you plucked the hyde, the beast stood crying
was it ever not enough to torment enough, cried out the blood in the veins
of the ravenstag who told me your name
i’ve started dreaming the most peculiar pictures
the blacks and whites and colors are richer
did you feel it kind enough, yes kind enough to plant the seed in my brain
of the ravenstag whispering your name
vulgar fruit, it gleams like vulgar diamonds
a picture of my own designing
wish they’d said, “beware the signs, the meats and wines of the velvet joy and the pain
of the ravenstag when he calls your name”
come into my parlor says the spider
close my eyes, the space between heartbeats grows wider
maybe i’m not brave enough or sane enough to steady the knife of the gaze
of the ravenstag as it whispers my name
morning’s come and the ravenstag’s behind me
i’m a crimson stain and no wind can dry me
is an enemy enough to keep the love of a monster that swallows and maims
the same ravenstag who knows my name?

person دیمآ

127

یکشنبه ۱۴۰۱/۰۶/۲۰، 8:27

قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم مرا فریاد کن

-شاملو

person دیمآ

126

شنبه ۱۴۰۱/۰۶/۱۹، 23:42

کاش برایمان ناشناخته می ماندند ؛ همان آدم هایی که بهشان اعتماد و روی معرفتشان حساب باز کرده بودیم ؛

همان هایی که در حضورشان خودمان بودیم ،

کاش نقاب ِسفید رنگشان را کنار نمیزدیم و آن روی سیاه رنگشان را نمیدیدیم ،

کاش سر از کارهایشان در نمی آوردیم ، و نمیدانستیم که به سان سکه دو رو دارند

کاش با تیشه به ریشه ی اعتمادمان ضربه نمیزدیم

و افکار خورنده را به جان خودمان نمی انداختیم

کاش ناشناخته میماندند و ما آرامشمان را ویران نمیکردیم.

25 مهر 1399

..............

این رو بین دست نوشته هام ( روی برگه های قدیمی ) پیدا کردم ، از نوشته های خودم بود ، کنارشم یه برگه با کلی خط خوردگی ،

داشتم فکر میکردم این یکی از چیزاییه که نوشتم و به دلم نمیشینه دیگه ،

چون اگر یک اتفاقاتی نمی افتاد ، من به اینجا نمیرسیدم .

یه آدم پخته تر و بهتر ، کسی که سعی میکنه همه چیزو بهتر درک کنه و میفهمه که یکسری مشکلات حل نشدنی اند و حتی اگر تمام زورتو زدی عیبی نداره که اخرش یه گوشه بایستی چون هیچ چیزیو نمیتونی کنترل کنی.

تغییر و رشد با درد همراهه ...

و آدمها میان تا برن ،

و من اخیرا دوستامو خیلی بیشتر از حضورشون دیگه سعی میکنم دوست داشته باشم ،

و وابسته حضور رفیقام نشم ،

یچیزاییو قبول داری و حس میکنی که میفهمیش ؛ ولی وقتی توی موقعیت خاصتری قرار میگیری تازه میفهمی که باید یادش بگیری تا بیشتر قبولش کنی و بفهمیش...

خب آره کاشکی آرامشمو بهم نمیزدم ، ولی حتی وقت کاش و ای کاش هم دیگه نداریم و بیخوده :)

در نهایت خودتی و خودت .

مگه نه؟

۱۴۰۰/۱۲/۲۷

person دیمآ

125

شنبه ۱۴۰۱/۰۶/۱۹، 23:28

هیچ وقت سعی نکردم با جزئیات بنویسم، حالا هربار یا خوشم نیومده یا لزومی ندیدم، چندباری هم بهم گفته شده که نوشته هاتو فقط خودت میفهمی.

میدونستین، نوشتن با جزئیات دردناک میشه گاهی... اما تازگیا به این نتیجه رسیدم نوشتن بدون جزئیات میتونه گاها عمق درد هایی رو نشون بده که فکرشم نمیکنی،

اینکه با خوندن یه خاطره خوشحال بشین یا بخندین، زیبایی کلمات رو میرسونه، حتی گاهی هم میتونین فراموشش کرده باشین...و یادتون بیاد.

ولی اینکه کل اتفاقات رو توی یه جمله بنویسین، و با هر بار خوندنش، نه تنها حس کنین چیزی توی ذهنتون هست، بلکه احساساتش رو هم به یاد بیارید...

و چه نوشته های تک جمله ای اند که وقتی میخونی ، هیچی یادت نمیاد

و در مقابل چه نوشته های تک جمله ای اند که وقتی میخونی، احساساتت هم تداعی میشه:)

قدرت کلمات ، قدرت احساسات، رو دست کم نگیرید...

6/2/1401

person دیمآ

124

شنبه ۱۴۰۱/۰۶/۱۹، 19:25

غرورشو از زخم هایی که خورده بود درست میکرد.

person دیمآ