این قسمت حاوی اسپویل +

یوهان تا قبل از یتیم خونه ی کیندرهایم 511 که منشا کثافت کاری های دولت ها و آزمایشات بود ؛ باز هم قتل های حساب شده ای رو انجام میداد که نشون میداد از همون بچگی آسیب خورده و حالات روان پریشی رو داشت . اما شخصیت عجیب غریبی داشت که میتونست به هرکسی که میخواد تبدیل بشه ! ( حتی یه دانشجو یا یه حامی برای بچه های بی سرپرست ! ) و در واقع کاریزماتیک هم بود .

اما ینیم خونه ی کیندرهایم 511 چی بود ؟

یوهان ، حاصل ِ ایده آل گرایی و کمال گرایی افراطی بود که به عنوان ( رهبر دیده میشد ) ، کسایی که این یتیم خونه رو میچرخوندند ، ایده هایی داشتن که بر سر بچه ها پیاده می کردند ، ارزش های متفاوت ، تفکرات متفاوت و مقاومت یوهان در برابر ِ از یاد نبردن تنها ارزش و دارایی اش!

هدف نهایی کیندرهایم 511 تربیت بچه هایی بی احساس ، اساسا نخبه برای هدایت و رهبری جوامع مختلف بود .

سر انجام یتیم خونه ی کیندرهایم 511 چه بود ؟

خودم متوجه این قسمتش نشدم :)) و فکر کنم دقیق هم مشخص نشد ! چیزی که معلوم بود این بود که یوهان تماما نظاره گر بود ... و یه حرف جالبی که زده بود این بود که ( نفرت وقتی متولد می شود که مردم جمع شوند، من فقط کمی روغن روی آن ریختم ) و این یعنی یچیزایی زیر سر خودش بوده:) وگرنه چرا باید تنها بازمانده میبود ؟ و توی یه قسمت از انیمه هم اشاره شد به اینکه روی یه صندلی نشسته بود و از بلندی همه ی هرج و مرج ها رو نگاه میکرد ... من فکر میکنم بخاطر ترسش این کارو کرد ... و اون ترسش طبق ِ فایل صوتی که هنگام ِ هیپنوتیزم کردنش ازش ضبط کردن این بود ( فراموش کردن ِ آنا ( خواهرش ! ) ) چرا فراموشش کنه ؟

چون تحت تاثیر داروهای شدید بودن بچه ها ، و بازماندگان هم خاطرات قبلی خودشون رو درست و حسابی به یاد نمی آوردند...

-بررسی-پارت 2