من ازون دسته آدم هام که عاشق کتاب و کتاب خوندنم. بوی کتاب و ورق زدنش ، کتابفروشی ها ، منو به وجد میارن .

اما در عین حال ازون دست آدم هام که کتاب های زیادی نخوندم و براش هم دلیل داشتم. هیچ کس منکر این نمیشه که کتاب خوندن باعث میشه که با یه دنیای دیگه آشنا بشی ، توش غرق بشی ، با کرکترهای جدید آشنا بشی و خلاصه زندگی جدیدی رو تجربه کنی. اما همیشه از خوندن کتاب ها اجتناب میکردم . با اینکه هر کتابی که به دستم میرسید مثل تشنه هایی که به آب رسیدن اول کتاب رو بو میکشیدم و بعد توی کل متن ها و داستان غرق میشدم . اما هرچی بیشتر رُشد کردم فهمیدم که خوندن کتاب برای آدمی مثل من که هنوز شکل نگرفته بود درست نبود... به هرحال هیچ کسی مثل خودم من رو خوب نمیشناخت . من بشدت انعطاف دارم تو یه سری مسائل و بیشتر دنبال فهمیدنم ، ولی این طبیعت ذهنم بود که هرچیزی رو فکر میکرد درسته رو ملکه ذهنش میکرد.

الان من به یه کی میگم تو هنوز شخصیت و فکرت شکل نگرفته . اون تهاجمی جلوی من می ایسته . در حالی که میدونم حتی این تهاجمش هم بخاطر همون شکل نگرفتنی ئـه که میگم. منظورم چیه حالا ؟

نویسنده ها وقتی یه کتابی مینویسن ، از توی دنیای تخیلی شون در میارن و میکشن روی کاغذ و تبدیل به کلماتش میکنن ، با عقایدشون و افکارشون شکل میدنش . افکار و عقایدی که میتونه درست نباشه ... اما وقتی شما توی سن کم شروع میکنی به کتاب و رمان خوندن با اینکه حتی یادت هم نیاد ولی اثرش رو روی فکرت به جا میزاره و این یه چیز اجتناب ناپذیره . باعث میشه یه خط فکری بوجود بیاد .

برای چی میگن که مراقب باش چی میخونی؟ هر کتابی ارزش خوندن نداره ؟ حتی هر آهنگی ارزش شنیدن نداره ؟ چون اثرشو میزاره حتی اگر تو یادت نیاد .

من عاشق نوشتن بودم قبلا و همینطور کتاب خوندن ( از رُمانش بگیر تا علمی اش ) ، هنوزم همینطورم ، ولی تا وقتی سبک خودمو پیدا نکردم ، تا وقتی که سبک نوشتنم رو پیدا نکردم و افکارم رو خودم آروم مرتب نکردم از خوندن دست کشیدم . الان یکسری ها میان میگن که ( خب تو تا نخونی چجور میخوای شکل بدی؟ شکل دادن از بدست اوردن اطلاعات بدست میاد! )

منظور من از شکل دادن ، تقلید نیست :) تو تا وقتی خودت رو پیدا نکنی ، چه سبک نوشتنت ، چه افکارت ، چه دنیای خودت، تا وقتی که رو خودت تمرکز کامل نداشته باشی هرچیزی که فکر میکنی بهت کمک میکنه صرفا میشه وسیله ی تقلیدت :)

من هنوز اجتناب میکنم از خوندن هرچیزی . بیشتر چیزایی که میخونم برای پیدا کردن خودمه ، و یا اینکه با سبک های مختلفی آشنا بشم . ببینم بقیه چجور می نویسن و چجور فکر میکنن . اما همیشه حواسم هست که سبک خودمو داشته باشم. الان بیشتر سعی میکنم دیدگاهم دیدگاه تحلیلی باشه و همدلی و غرق شدن هامو هم توی داستان و مطالب داشته باشم .

هرکی هم فکر میکنه که اشتباه میکنم ، باید بگم که این برام اثبات شدست ^^ هر کسی که توان درک حرفامو داشته باشه فهمیده که چی میگم و علی یارش.

پ.ن :هر وقت خواستم بنویسم و شدیدا توی خودم فرو رفته بودم ، همیشه قبل از جدی نوشتن هام از خوندن هرچیزی دوری میکنم ^^ البته هرکسی شاید مثل من نباشه...